♥برای عاشقان♥
آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟
خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است
تنها دقایقی چند تاخیر کرده است.
آیینه به سادگیم خندید و گفت :
احساس پاک ، تو را زنجیر کرده است .
گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی
گفت: خوابی ! سالها دیر کرده است .
در آیینه به خود نگاه می کنم آه...
عشق تو عجیب مرا پیر کرده است .
راست گفت آیینه که منتظر نباش ،
او برای همیشه دیر کرده است ...
نظرات شما عزیزان:
سلام.خیلی وبت عالیه.به منم سری بزن.راستی لـــــیـــــنـــــکـــــ شــــدی
.gif)
پاسخ:ممنون ارین جون
نوشته شده در جمعه 11 مرداد 1392برچسب:داستان , داستان های عاشقانه , داستان های کوتاه , داستان های جالب , داستان های گریه اور , غمگین , داسان های غمگین , ساعت
15:21 توسط ♥ azin ♥ 9 نظر
قالب جديد وبلاگ پيچك دات نت |